حسن حبیبی، آقای بیهمتا
ایرآرمنیا – حسن حبیبی، فوتبالیست با اخلاق و منحصربهفرد ایرانی به تازگی چند روزی در بیمارستانی در تهران بستری بود و تحت مداوا قرار داشت. حال حسن آقا خوشبختانه خوب است، ولی این اتفاق تلخ بهانهای شد برای مرور کارنامه پربارش در فوتبال ایران.
وصال روحانی در گزارشی درباره کاپیتان سابق پاس و سرمربی سابق تیم ملی، تیم امید و آرارات نوشته است: «فهم ابعاد وجودی حسن حبیبی در فوتبال بیرحم امروز سختترین کار ممکن است و توضیح اینکه او چه بود و چه کرد، براساس مشخصهها و ارزشهای (و به واقع ضد ارزشهای) فعلی کار عبثی نشان میدهد که بهتر است آدمی به سمت آن نرود. حسن آقا که مثل برادرش گودرز حبیبی بچه چهارصد دستگاه تهران است در عصری یکی از بهترینهای ما و «در» یگانه و آقای یکتا و بیهمتای آن شد که زمانه، خصوصیات مثبت و اخلاقگراهایی مثل وی را میطلبید و بر کارهای شریف ارج مینهاد و پولمداری هنوز به درجهای نرسیده بود که هر خصلت دیگری را لگدمال کند.
حسن آقای حبیبی در چند باشگاه عمده تهران توپ زد اما این پاس بود که او را جلوهگر ساخت و به پدیدهای تبدیل کرد که میدیدیم و میبینیم. در عصر طلایی این تیم تهرانی که وابسته به شهربانی وقت بود و اغلب بازیکنانش نیز درجهداران این نهاد بودند، حسن آقا با آن خوی و خصلت فوقالعادهاش در کنار محسن هوشنگی دفاع وسطی را تشکیل داد که حتی از زوج همزمان جعفر کاشانی و بیوک وطنخواه در پرسپولیس فراتر میرفت (این هم از بازیهای پرمعنای زمانه است که آقا بیوک هم در هفتههای اخیر رنجور و بستری بوده است) ولی فراتر از هر ارزش فنی آنچه باعث جلای کار حبیبی و درخشش وجود وی میشد، معتقد بودن به اصول، پرهیز از حاشیهها، حفظ احترام رقبا و تلاش شرافتمندانه برای رسیدن به سطوحی هرچه بالاتر بود.
چنین اخلاق و مرامی به تدریج و با همت حسن آقا به سایر پاسیهای آن روزگار القا شد و حسین گازرانی و اسماعیل نوربخش در دفاع راست (گازرانی بعداً دفاع وسط شد)، مجید حلوایی در دفاع وسط (که به تدریج به جمع حبیبی – هوشنگی تزریق شد)، مهدی دینورزاده در دفاع چپ، محمود یاوری و همایون شاهرخی در هافبک وسط، پرویز میرزاحسن در بال راست، محمد صادقی و ایرج داناییفرد در هافبک چپ، علی اصغر مالکیان در نوک حمله و البته اصغر آقای شرفی در گوش چپ نه تنها پازل بازی پاس و ترکیب این تیم را کامل و به دو قهرمانی پیاپی در لیگ سراسری وقت (جام تخت جمشید) رهنمون کردند، بلکه به آرامی آموختند که از الگوهای کاری حسن آقا تبعیت کنند و هم جدی و جنگنده باشند و هم «مرد» بودن را پیشه کنند و حق حریف را تضییع نکنند و جنگاورانی جلوه کنند که برای پیروزی خون نمیریزند.
امروزه که برای مشتی ریال بیشتر برخی فوتبالیستها خون هم میریزند رفتارهای حسن آقا غیرقابل باور خواهد بود اما مؤلفههای کار در آن زمان چنان متعالی بود که با نفوذ حبیبی این تفکرات به تیم ملی هم بسط یافت و او و جعفر کاشانی مدافعان وسط ثابت تیم ملی در سالهای پایانی دهه ۱۳۴۰ و سالهای آغازین دهه ۱۳۵۰ شدند و نخستین قهرمانی تیم ملی در جام ملتهای آسیا (۱۹۶۸) بر پایه مقاومتهای دفاعی آنان در ورزشگاه شهید شیرودی که آن هنگام امجدیه نامیده میشد به دست آمد.
حسن آقا بعد از آویختن کفشهایش سرمربی تیم ملی هم شد و مقام سومی این تیم در جام ملتهای آسیا ۱۹۸۰ چون در کویت و در روزهایی حاصل آمد که تیم ایران از شنیدن اخبار تهاجم ددمنشانه ارتش صدام به ایران رنج میبرد، ارزشی برابر با سه قهرمانی متوالی ما در سالهای ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۶ داشت.
حسن آقا در ۱۵ سال اخیر کم پیدا اما همچنان منادی و تبلیغگر ارزشهایی بوده که در فوتبال امروز ایران کم رواج و به واقع کیمیا شده است و اگر همین امروز از ارزشهای وی تأسی و جوانمردی را در رأس امور قرار دهیم بسیاری از مشکلات اخلاقی و حتی فنی فوتبال ایران حل خواهد شد. برای این مرد بیبدیل فوتبال ایران آرزوی سلامتی عاجل و بازگشت هرچه سریعتر به آغوش خانواده و جامعه فوتبال را داریم.»
سالهای خوش حبیبی در آرارات
حسن حبیبی بین سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۴ هدایت آرارات را به عهده گرفت و علاوه بر پرورش بازیکنان جوان زیادی که به ردههای مختلف تیم ملی رسیدند، تیم خوبی ساخت که توانست دوباره تیم محبوب ارامنه را به سطح اول فوتبال ایران برگرداند.
او در مصاحبهای با روزنامه همشهری درباره شروع کارش با آرارات میگوید: «با شروع جنگ ایران دیگر فوتبال نداشت و نمیخواستم اینجا کار کنم. رفتم حاشیه خلیجفارس و آنجا مشغول شدم. یک روز تلویزیون بازی نوجوانان ایران را نشان میداد که ۲ بر صفر از حریفش عقب است. من تصویر بچههای ۱۲-۱۰ساله را دیدم که گریه میکنند. با خودم گفتم کاری باید کرد. آراراتیها از من خواستند برگردم ایران و مربی تیمشان شوم. آن زمان آرارات در دسته ۲ حضور داشت. به مسئولان این تیم گفته بودند حسن حبیبی میتواند تیمتان را درست کند. همین شد که به آرارات رفتم و ۷، ۸ سال مربی این تیم بودم.»
او درباره سالهای حضورش در آرارات میگوید: «ما توانستیم به جام آزادگان صعود کنیم. روزهای خوشی را در آرارات داشتیم. با میانگین سنی ۲۲سال، پنجم شدیم. هم بازیکن ۱۷، ۱۸ساله داشتیم و هم بازیکن باتجربه. فرد ملکیان، ادموند اختر، ادموند بزیک، سرژیک تیموریان و سروژ ابراهیمی بازیکنانی بودند که آن زمان و در آن تیم به فوتبال ایران معرفی شدند.»
مقصل بعدی حسن حبیبی تیم امید بود؛ «سال۷۲ از من خواهش کردند بروم و سرمربی تیم امید شوم. آرارات دیگر پولی شده بود، یعنی فوتبال پولی شده بود. به ژورس غازاریان و سامسون پطروسیان دو تا چک ۴۵۰ هزار تومانی داده بودند تا از آرارات بروند. آن زمان ما به این بازیکنان باتجربه ماهانه ۱۴ هزار تومان میدادیم و به جوانترها مثل فرد و بزیک ماهی ۸ هزار تومان. همین شد که از آرارات جدا شدم و به تیم امید رفتم.»